هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن از مستی و بی‌خودی عرفانی سخن می‌گوید. شاعر از گروهی مست و دیوانه یاد می‌کند که زنجیرهای محدودیت را پاره کرده و به سوی آزادی پرواز کرده‌اند. آن‌ها با نوشیدن باده‌ای خاص، به حالتی از وجد و شور رسیده‌اند که دیگران را نیز به دنبال خود کشیده‌اند. شاعر از دیدن این صحنه شگفت‌زده شده و به عظمت این تجربه عرفانی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند مستی و باده ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا گمراه‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۸۵۰

یک خانه پُر زِ مَستان مَستانِ نو رَسیدند
دیوانگانِ بَنْدی زَنجیرها دَریدند

بس اِحْتیاط کردیم تا نَشْنوند ایشان
گویی قَضا دُهُل زَد بانگِ دُهُل شَنیدند

جان‌هایِ جُمله مَستان دل‌هایِ دلْ پَرَستان
ناگَهْ قَفَص شِکَستند چون مُرغْ بَرپَریدند

مَستانْ سَبو شِکَستند بر خُنْب‌ها نِشَستند
یا رَب چه باده خوردند یا رَب چه مُلْ چَشیدند

من دی زِ رَهْ رَسیدم قومی چُنین بِدیدَم
من خویش را کَشیدم ایشان مرا کَشیدند

آن را که جانْ گُزینَد بر آسْمان نِشینَد
او را دِگَر کِه بیند ؟ جُز دیده‌ها که دیدند

یک ساقی‌یی عِیان شُد آشوب آسْمان شُد
میْ تَلْخ از آن زمان شُد خیکَش از آن دَریدند
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.