هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بیانگر احساسات عمیق و درد ناشی از جدایی و دوری از معشوق است. شاعر از بیقراری و ناامیدی خود در غیاب معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که بدون او هیچ چیز ارزشی ندارد. او از تشبیهات زیبا مانند جهان به عنوان رودخانهای بیکران و فصلهای مختلف زندگی استفاده میکند تا احساسات خود را بیان کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۸۵۷
گفتی که در چه کاری؟ با تو چه کار مانَد؟
کاری که بیتو گیرم وَاللّه که زار مانَد
گَر خَمْرِ خُلْد نوشَم با جامهایِ زَرّین
جُمله صُداع گردد جُمله خُمار مانَد
در کارگاهِ عشقَت بیتو هر آنچه بافَم
وَاللّه نه پود مانَد وَاللّه نه تار مانَد
تو جویِ بیکَرانی پیشَت جهانْ چو پولی
حاشا که با چُنین جو بر پُلْ گُذار مانَد
عالَم چهار فَصل است فَصلی خِلافِ فَصلی
با جنگِ چار دشمن هرگز قَرار مانَد؟
پیش آ بهارِ خوبی تو اصلِ فَصلهایی
تا فَصلها بِسوزَد جُمله بهار مانَد
کاری که بیتو گیرم وَاللّه که زار مانَد
گَر خَمْرِ خُلْد نوشَم با جامهایِ زَرّین
جُمله صُداع گردد جُمله خُمار مانَد
در کارگاهِ عشقَت بیتو هر آنچه بافَم
وَاللّه نه پود مانَد وَاللّه نه تار مانَد
تو جویِ بیکَرانی پیشَت جهانْ چو پولی
حاشا که با چُنین جو بر پُلْ گُذار مانَد
عالَم چهار فَصل است فَصلی خِلافِ فَصلی
با جنگِ چار دشمن هرگز قَرار مانَد؟
پیش آ بهارِ خوبی تو اصلِ فَصلهایی
تا فَصلها بِسوزَد جُمله بهار مانَد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
۱۵۳۵
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.