هوش مصنوعی:
این متن به بیان مفاهیم عرفانی و فلسفی میپردازد که شامل سفر روحانی، مبارزه با شهوات، اهمیت عشق و نور معنوی، و جایگاه عقل و خرد در رسیدن به کمال است. همچنین، از مفاهیمی مانند طبیعت، روح، و عشق الهی برای بیان این مفاهیم استفاده شده است.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۶۲
قومی که بر بُراقِ بَصیرت سَفَر کنند
بیابر و بیغُبار در آن مَهْ نَظَر کنند
در دانههایِ شهوتی آتش زنند زود
وَزْ دامگاهِ صَعبْ به یک تَکْ عَبَر کنند
از خارْخارِ این گَرِ طَبْع آن طَرَف رَوَند
بَزم و سَرایِ گُلْشَنْ جایِ دِگَر کنند
بر پایِ لولیانِ طبیعت نَهَنْد بَند
شاهانِ روحْ زو سَر ازین کویْ دَرکنند
پایِ خِرَد بِبَسته و اوباشِ نَفْس را
دستی چُنین گُشاده که تا شور و شَر کنند
اَجْزایِ ما بِمُرده دَرین گورهایِ تَنْ
کو صورِ عشقْ تا سَر ازین گور بَرکنند؟
مِسّیست شهوتِ تو و اِکْسیرْ نورِ عشق
از نورِ عشقْ مِسِّ وجودِ تو زَر کنند
انصاف دِهْ که با نَفَسِ گرمِ عشقِ او
سَردا جَماعَتی که حَدیثِ هُنر کنند
چون صوفیانِ گُرْسِنه در مَطْبَخِ خِرَد
آیند و زَلّههایِ گران مایه جَر کنند
زاغانِ طَبْع را تو زِ مُردارْ روزه دِهْ
تا طوطیان شوند و شِکارِ شِکَر کنند
در ظِلِّ میرِآبِ حیاتِ شِکَرمِزاج
شاید که آتشانِ طبیعتْ شَرَر کنند
از رَشکِ نورهاست که عقلِ کَمال را
از غَیرتِ مَلاحَتِ او کور و کَر کنند
جُز حَق اگر به دیدنِ او غَمْزهیی کُند
آن دیده را به مُهرِ اَبَد بیخَبَر کنند
فَخْرِ جهان و دیده تبریزْ شَمسِ دین
کَاجْزایِ خاک از گُذَرَش زیب و فَر کنند
اَنْدَر فَضایِ روح نَیابَند مِثْلِ او
گَر صد هزار بارَش زیر و زَبَر کنند
خالی مَباد از سَرِ خورشید سایه اش
تا روز را به دورِ حوادث سِپَر کنند
بیابر و بیغُبار در آن مَهْ نَظَر کنند
در دانههایِ شهوتی آتش زنند زود
وَزْ دامگاهِ صَعبْ به یک تَکْ عَبَر کنند
از خارْخارِ این گَرِ طَبْع آن طَرَف رَوَند
بَزم و سَرایِ گُلْشَنْ جایِ دِگَر کنند
بر پایِ لولیانِ طبیعت نَهَنْد بَند
شاهانِ روحْ زو سَر ازین کویْ دَرکنند
پایِ خِرَد بِبَسته و اوباشِ نَفْس را
دستی چُنین گُشاده که تا شور و شَر کنند
اَجْزایِ ما بِمُرده دَرین گورهایِ تَنْ
کو صورِ عشقْ تا سَر ازین گور بَرکنند؟
مِسّیست شهوتِ تو و اِکْسیرْ نورِ عشق
از نورِ عشقْ مِسِّ وجودِ تو زَر کنند
انصاف دِهْ که با نَفَسِ گرمِ عشقِ او
سَردا جَماعَتی که حَدیثِ هُنر کنند
چون صوفیانِ گُرْسِنه در مَطْبَخِ خِرَد
آیند و زَلّههایِ گران مایه جَر کنند
زاغانِ طَبْع را تو زِ مُردارْ روزه دِهْ
تا طوطیان شوند و شِکارِ شِکَر کنند
در ظِلِّ میرِآبِ حیاتِ شِکَرمِزاج
شاید که آتشانِ طبیعتْ شَرَر کنند
از رَشکِ نورهاست که عقلِ کَمال را
از غَیرتِ مَلاحَتِ او کور و کَر کنند
جُز حَق اگر به دیدنِ او غَمْزهیی کُند
آن دیده را به مُهرِ اَبَد بیخَبَر کنند
فَخْرِ جهان و دیده تبریزْ شَمسِ دین
کَاجْزایِ خاک از گُذَرَش زیب و فَر کنند
اَنْدَر فَضایِ روح نَیابَند مِثْلِ او
گَر صد هزار بارَش زیر و زَبَر کنند
خالی مَباد از سَرِ خورشید سایه اش
تا روز را به دورِ حوادث سِپَر کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.