هوش مصنوعی:
این متن شعری است که عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و گاه ویرانگر توصیف میکند. عشق در این شعر هم میتواند باعث رشد و زندگی شود و هم میتواند باعث نابودی و مرگ. شاعر از تجربههای خود در رابطه با عشق و تأثیرات آن بر زندگی انسانها سخن میگوید و از مفاهیمی مانند فداکاری، رنج، امید و ناامیدی استفاده میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و مرگ ممکن است برای سنین پایین تر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۸۷۲
این عشقْ جُمله عاقل و بیدار میکُشَد
بیتیغ میبُرد سَر و بیدار میکُشَد
مهمانِ او شُدیم که مهمان هَمیخورَد
یارِ کَسی شُدیم که او یار میکُشَد
چون یوسُفی بِدید چو گُرگان هَمیدَرَد
چون مُومنی بِدید چو کُفّار میکُشَد
ما دلْ نَهادهایم که دِلْدارییی کُند
یا گَر کُشَد به رَحْم و به هَنْجار میکُشَد
نی نی که کُشته را دَمِ او جانْ هَمیدَهَد
گرچه به غَمْزهْ عاشقِ بسیار میکُشَد
هِل تا کُشَد تو را نه که آبِ حَیاتْ اوست؟
تَلْخی مَکُن که دوستْ عَسَل وار میکُشَد
هِمَّت بُلند دار که آن عشقِ هِمَّتی
شاهانِ بَرگُزیده و اَحْرار میکُشَد
ما چون شَبیم ظِلِّ زمین و وِیْ آفتاب
شب را به تیغِ صُبحِ گُهَردار میکُشَد
زَنگیِّ شب بِبُرد چو طَرّارْ عقلِ ما
شِحْنهیْ صَبوح آمد و طَرّار میکُشَد
شبْ شرق تا به غرب گرفته سپاهِ زَنگ
رومیِّ روزشان به یکی بار میکُشَد
حاصِل مرا چو بُلبُلْ مَستی زِ گُلْشَنیست
چون بُلبُلَم جُداییِ گُلْزار میکُشَد
بیتیغ میبُرد سَر و بیدار میکُشَد
مهمانِ او شُدیم که مهمان هَمیخورَد
یارِ کَسی شُدیم که او یار میکُشَد
چون یوسُفی بِدید چو گُرگان هَمیدَرَد
چون مُومنی بِدید چو کُفّار میکُشَد
ما دلْ نَهادهایم که دِلْدارییی کُند
یا گَر کُشَد به رَحْم و به هَنْجار میکُشَد
نی نی که کُشته را دَمِ او جانْ هَمیدَهَد
گرچه به غَمْزهْ عاشقِ بسیار میکُشَد
هِل تا کُشَد تو را نه که آبِ حَیاتْ اوست؟
تَلْخی مَکُن که دوستْ عَسَل وار میکُشَد
هِمَّت بُلند دار که آن عشقِ هِمَّتی
شاهانِ بَرگُزیده و اَحْرار میکُشَد
ما چون شَبیم ظِلِّ زمین و وِیْ آفتاب
شب را به تیغِ صُبحِ گُهَردار میکُشَد
زَنگیِّ شب بِبُرد چو طَرّارْ عقلِ ما
شِحْنهیْ صَبوح آمد و طَرّار میکُشَد
شبْ شرق تا به غرب گرفته سپاهِ زَنگ
رومیِّ روزشان به یکی بار میکُشَد
حاصِل مرا چو بُلبُلْ مَستی زِ گُلْشَنیست
چون بُلبُلَم جُداییِ گُلْزار میکُشَد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.