هوش مصنوعی:
این متن به زیبایی و با استفاده از استعارهها و تشبیههای شاعرانه، به موضوعات مختلفی مانند زندگی پس از مرگ، قدرت روح و عشق، تحول و دگرگونی در طبیعت و انسان، و شادی و نشاط میپردازد. شاعر از عناصری مانند مردهها، استخوانها، کفنها، و روح برای بیان مفاهیم عمیق استفاده میکند و در عین حال، به تحولات طبیعت مانند رشد گیاهان و جوشش آب از سنگ نیز اشاره میکند. متن با تاکید بر شادی و خنده به پایان میرسد و از خواننده میخواهد که در آرامش و خوشی زندگی کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۸۷۴
امروز مُرده بین که چه سان زنده میشود
آزادْ سَرو بین که چه سان بنده میشود
پوسیده استخوان و کَفَنهایِ مُرده بین
کَزْ روح و عِلْم و عشق چه آکَنده میشود
آن حَلْق و آن دَهان که دَریدهست در لَحَد
چون عَنْدلیبِ مَست چه گوینده میشود
آن جانْ به شیشهیی که زِ سوزَن هَمیگُریخت
جان را به تیغِ عشقْ فروشنده میشود
بسیار دیدهیی که بِجوشَد زِ سنگْ آب
از شَهدْ شیر بین که چه جوشنده میشود
امروز کعبه بین که رَوان شُد به سویِ حاج
کَزْ وِیْ هزار قافِله فَرخُنده میشود
امروز غوره بین که شِکَر بست از نَشاط
امروز شوره بین که چه رویَنده میشود
می خَنْد ای زمین که بِزادی خَلیفهیی
کَزْ وِیْ کُلوخ و سنگِ تو جُنْبَنده میشود
غَمْ مُرد و گریه رفت بَقایِ من و تو باد
هر جا که گِریهییست کُنون خنده میشود
آن گُلْشَنی شِکُفت که از فَرِّ بویِ او
بیداس و تیشهْ خارِ تو بَرکَنده میشود
پاینده گشت خِضْر که آبِ حَیات دید
پاینده گشت و دید که پاینده میشود
پاینده عُمر باد رَوانِ لَطیفِ ما
جانْ را بَقاست تَنْ چو قَبا ژَنده میشود
خاموش و خوش بِخُسپ دَرین خَرمَنِ شِکَر
زیرا شِکَر به گُفتْ پَراکنده میشود
من خامُشَم وَلیک زِ هیْ هایِ طوطیان
هم نیشِکَر زِ لُطفْ خُروشنده میشود
آزادْ سَرو بین که چه سان بنده میشود
پوسیده استخوان و کَفَنهایِ مُرده بین
کَزْ روح و عِلْم و عشق چه آکَنده میشود
آن حَلْق و آن دَهان که دَریدهست در لَحَد
چون عَنْدلیبِ مَست چه گوینده میشود
آن جانْ به شیشهیی که زِ سوزَن هَمیگُریخت
جان را به تیغِ عشقْ فروشنده میشود
بسیار دیدهیی که بِجوشَد زِ سنگْ آب
از شَهدْ شیر بین که چه جوشنده میشود
امروز کعبه بین که رَوان شُد به سویِ حاج
کَزْ وِیْ هزار قافِله فَرخُنده میشود
امروز غوره بین که شِکَر بست از نَشاط
امروز شوره بین که چه رویَنده میشود
می خَنْد ای زمین که بِزادی خَلیفهیی
کَزْ وِیْ کُلوخ و سنگِ تو جُنْبَنده میشود
غَمْ مُرد و گریه رفت بَقایِ من و تو باد
هر جا که گِریهییست کُنون خنده میشود
آن گُلْشَنی شِکُفت که از فَرِّ بویِ او
بیداس و تیشهْ خارِ تو بَرکَنده میشود
پاینده گشت خِضْر که آبِ حَیات دید
پاینده گشت و دید که پاینده میشود
پاینده عُمر باد رَوانِ لَطیفِ ما
جانْ را بَقاست تَنْ چو قَبا ژَنده میشود
خاموش و خوش بِخُسپ دَرین خَرمَنِ شِکَر
زیرا شِکَر به گُفتْ پَراکنده میشود
من خامُشَم وَلیک زِ هیْ هایِ طوطیان
هم نیشِکَر زِ لُطفْ خُروشنده میشود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.