هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر عشق و ارادت خود را به معشوق یا شخصیتی مقدس بیان می‌کند. او از عید (جشن) وصل و دیدار معشوق سخن می‌گوید و خدمت، سجده، و سلام خود را به او تقدیم می‌کند. شاعر از حلاوت نام معشوق و تأثیر آن بر قلبش می‌گوید و آرزو می‌کند که روز وصال معشوق فرا رسد. او از زیبایی و جلال معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود سخن می‌گوید و از شراب وصل معشوق به عنوان نمادی از لذت و سعادت یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی مانند 'شراب وصل' نیاز به درک ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر توسعه می‌یابد.

غزل شمارهٔ ۸۷۵

گَر عیدْ وَصلِ توست مَنَم خود غُلامِ عید
بَهرِ تو است خِدمَت و سَجده و سلامِ عید

تا نامِ تو شنیدم شُد سَرد بر دِلَم
از غایَتِ حَلاوَتِ نامِ تو نامِ عید

ای شادْ آن زمان که دَرآیَد وِصالِ تو
تا ما زِ گنجِ وَصلِ تو بِدْهیم وامِ عید

تا آفتابِ چهره زیبات دَررَسید
صُبحی شود زِ صُبحِ جَمالِ تو شامِ عید

در یُمْن و در سعادت و در بَخْت و در صَفا
ای پَرتوِ خیالِ تو بوده اِمامِ عید

ای سَجده‌ها به پیشِ دَرَت واجباتِ عید
وِیْ دیده خویشتن زِ تو قایم خُرامِ عید

جامِ شَرابِ وَصل تو پُر کُن زِ فَضْلِ خود
تا کامِ جانْ رَوا شود از جام و کامِ عید

اَنْدَر رَکابَ تو چو رَوان‌ها رَوا شوند
در وِیْ کجا رَسَد به دو صد سالْ گامِ عید؟

آمد زِ گَردِ راهِ تو این عید و مُژده داد
جانَم دَوید پیش و گرفته لِگامِ عید

دانست کَزْ خَدیوِ اَجَل شَمسِ دین بُوَد
این فَرّو این جَلالَت و این لُطفِ عامِ عید

لیکِن کجاست فَرّ و جَمالِ تو بی‌نَظیر
خود کِی شوند دِلْ شُدگانِ تو رامِ عید؟

تبریز با شرابِ چُنان صَدْرِ نامْدار
بر تو حَرام باشد بی‌شُبْهه جامِ عید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.