هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوعاتی مانند عشق الهی، فقر معنوی، و تجربه‌های روحانی می‌پردازد. شاعر از صبحی که پرده‌های ظلمت را درید و قیامتی که ناگهان دمید سخن می‌گوید و به تجربه‌های درونی و شنیدن حقایق بی‌زبانی اشاره می‌کند. فقر معنوی به عنوان کلیدی برای گشودن قفل‌ها و رسیدن به پاکی توصیف شده است. همچنین، عشق و فقر به عنوان نیروهایی که دل‌ها را به سوی خود جذب می‌کنند، مطرح شده‌اند. در پایان، شاعر به دیدار با شمس تبریزی و پر شدن از حق اشاره می‌کند و سوالی درباره امکان دریافت بیشتر مطرح می‌شود.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فقر معنوی و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و ناملموس باشد.

غزل شمارهٔ ۸۹۰

صُبح دَمی همچو صُبح پَرده ظُلْمَت دَرید
نیم شبی ناگهانْ صُبحِ قیامَت دَمید

واسطه‌ها را بُرید دید به خود خویش را
آنچه زبانی نگفت بی‌سَر و گوشی شَنید

پوست بِدَرَّد زِ ذوق عشقْ چو پیدا شود
لیک کجا ذوقِ آنْ کو کُنَدَت ناپَدید؟

فقر بِبُرده سَبَق رفته طَبَق بر طَبَق
باز کُند قُفل را فقرِ مُبارک کلید

کُشته شهوتْ پَلید کُشته عقل است پاک
فقر زده خیمه‌یی زانْ سویِ پاک و پَلید

جُمله دلِ عاشقان حَلْقه زده گِردِ فقر
فقر چو شیخُ الشُّیوخ جُمله دل‌ها مُرید

چون که به تبریزْ چَشمْ شَمسِ حَقَم را بِدید
گفت حَقَش پُر شُدی گفت که هَلْ مِنْ مَزید؟
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.