۴۸۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹۹

یارِ مرا عارِض و عِذار نه این بود
باغِ مرا نَخْل و بَرگ و بار نه این بود

عَهْدشِکَن گشته‌اَند خاصه و عامه
قاعده اهلِ این دیار نه این بود

روحْ دَرین غارْ غوره وار تُرُش چیست؟
پَروَرش و عَهدِ یارِ غار نه این بود

سیلِ غمِ بی‌شُمار بار و خَرَم بُرد
طَمْعِ من از یارِ بُردبار نه این بود

از جهتِ من چه دیگْ می‌پَزَد آن یار؟
راتِبه میرِ پُخته کار نه این بود

دامْ نهان کرد و دانه ریخت به پیشَم
کینه نَهان داشت و آشکار نه این بود

ناصِحِ من کَژْ نَهاد و بُرد زِ راهَم
شَرط امینیِّ مُستَشار نه این بود

در چَمَنِ عیشْ خار از چه شِکُفته‌ست؟
مَنْبِتِ آن شُهره نوبَهار نه این بود

شِحْنه شُد آن دُزدِ من بِبَست دو دَستَم
سایِسی و عَدلِ شهریار نه این بود

مَهْل ندادی که عُذرِ خویش بگویم
خویِ چو تو کوهِ باوَقار نه این بود

می‌رَسَدم بویِ خون زِ گفتِ دُرشتَش
رایحه نافِ مُشْکبار نه این بود

نوشِ تو را ذوق و طَعْم و لُطفْ نه این بود
وان شُترِ مَستِ خوش عِیار نه این بود

پیشِ شَهْ اَفْغان کُنم زِ خُدعه قُلّاب
زَرِّ من آن نَقْدِ خوش عِیار نه این بود

شاهِ چو دریا خَزینه‌اَش همه گوهر
لیکْ شَهَم را خَزینه دار نه این بود

بَسْ که گِلِه‌ست این نِثار و جُمله شِکایَت
شاهِ شَکورِ مرا نِثار نه این بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.