هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع مرگ و زندگی پس از آن می‌پردازد. شاعر از خواننده می‌خواهد که بر مرگ او گریه نکند و آن را پایان راه نپندارد. او به نشانه‌هایی از طبیعت مانند دانه‌های گیاهان و طلوع و غروب خورشید اشاره می‌کند تا نشان دهد که مرگ پایان نیست، بلکه آغاز مرحله‌ای جدید است. شاعر از خواننده می‌خواهد که به جای نگرانی، به زندگی پس از مرگ و رهایی روح امیدوار باشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند مرگ، زندگی پس از مرگ، و امید به رهایی روح ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. بنابراین، این متن برای افراد بالای 16 سال مناسب است که توانایی درک و تحلیل مفاهیم پیچیده‌تر را دارند.

غزل شمارهٔ ۹۱۱

به روزِ مرگ چو تابوتِ من رَوان باشد
گُمان مَبَر که مرا دَردِ این جهان باشد

برایِ من مَگَریّ و مگو دَریغ دَریغ
به دوغِ دیو دَراُفتی دَریغْ آن باشد

جنازه‌ام چو بِبینی مگو فِراق فِراق
مرا وِصال و مُلاقاتْ آن زمان باشد

مرا به گور سِپاری مَگو وَداع وَداع
که گورْ پَرده جمعیّتِ جِنان باشد

فروشُدن چو بِدیدی بَرآمدن بِنِگَر
غروبْ شَمس و قَمَر را چرا زیان باشد؟

تو را غروب نِمایَد ولی شُروق بُوَد
لَحَدْ چو حَبْس نِمایَد خَلاصِ جان باشد

کدام دانه فرورفت در زمین که نَرُست؟
چرا به دانه انسانَت این گُمان باشد؟

کدام دَلْو فرورفت و پُر بُرون نامَد
زِ چاهْ یوسُفِ جان را چرا فَغان باشد؟

دَهان چو بَستی ازین سویْ آن طَرَف بِگُشا
که هایْ هویِ تو در جَوِّ لامکان باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.