هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به توصیف حالات مستی و نوشیدن شراب میپردازد. شاعر از ساقی و شراب سخن میگوید و حالات روحی و معنوی ناشی از نوشیدن شراب را توصیف میکند. همچنین، به مفاهیمی مانند عقل، جهل، و تفاوت بین افراد عاقل و جاهل اشاره میکند. در پایان، شاعر به خاموشی و تأمل در برابر هشیاران دعوت میکند.
رده سنی:
18+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۹۲۳
رَسید ساقیِ جانْ ما خُمارِ خواب آلود
گرفت ساغَرِ زَرّین سَرِ سَبو بِگُشود
صَلایِ باده جان و صَلایِ رَطْلِ گِران
کِه میْدَهَد به خُماران بِگاهْ زودازود؟
زِهی صَباحِ مُبارک زِهی صَبوحِ عزیز
زِ شاهْ جامِ شراب و زِ ما رُکوع و سُجود
شرابْ صافی و سُلطانْ نَدیم و دولتْ یار
دِگَر نَیارَم گفتن که در میانه چه بود
هر آن کِه می نَخورَد بر سَرَش فروریزد
بِگویَدَش که بُرو در جهانِ کور و کَبود
دَرین جهان که دَرو مُرده میخورَد مُرده
نَخورْد عاقل و ناسود و یک دَمی نَغُنود
چو پاک داشت شِکَم را رَسید باده پاک
زِهی شراب و زِهی جام و بَزم و گفت و شُنود
شراب را تو نَبینیّ و مَست را بینی
نَبینی آتشِ دل را و خانهها پُردود
دلِ خَسان چو بِسوزَد چه بویِ بَد آید
دلِ شَهان چو بِسوزَد فُزود عَنْبَر و عود
نِبِشته بر رُخِ هر مَست رو که جانْ بُردی
نِبِشته بر لَبِ ساغَر که عاقِبَتْ مَحمود
نِبِشته بر دَفِ مُطرب که زُهره بَنده تو
نِبِشته بر کَفِ ساقی که طالِعَت مَسعود
بِخَند موسیِ عِمْران به کوریِ فرعون
بِخور خَلیلِ خدا نوش کوریِ نِمْرود
بِلیس اگر زِ شرابِ خدایْ مَست بُدی
زِ صد گُنَه نشُدی هیچ طاعَتَش مَردود
خَمُش کُنم که خَمُش بِهْ به پیشِ هُشیاران
که خَلْق خیره شُدند و خیالشان اَفْزود
گرفت ساغَرِ زَرّین سَرِ سَبو بِگُشود
صَلایِ باده جان و صَلایِ رَطْلِ گِران
کِه میْدَهَد به خُماران بِگاهْ زودازود؟
زِهی صَباحِ مُبارک زِهی صَبوحِ عزیز
زِ شاهْ جامِ شراب و زِ ما رُکوع و سُجود
شرابْ صافی و سُلطانْ نَدیم و دولتْ یار
دِگَر نَیارَم گفتن که در میانه چه بود
هر آن کِه می نَخورَد بر سَرَش فروریزد
بِگویَدَش که بُرو در جهانِ کور و کَبود
دَرین جهان که دَرو مُرده میخورَد مُرده
نَخورْد عاقل و ناسود و یک دَمی نَغُنود
چو پاک داشت شِکَم را رَسید باده پاک
زِهی شراب و زِهی جام و بَزم و گفت و شُنود
شراب را تو نَبینیّ و مَست را بینی
نَبینی آتشِ دل را و خانهها پُردود
دلِ خَسان چو بِسوزَد چه بویِ بَد آید
دلِ شَهان چو بِسوزَد فُزود عَنْبَر و عود
نِبِشته بر رُخِ هر مَست رو که جانْ بُردی
نِبِشته بر لَبِ ساغَر که عاقِبَتْ مَحمود
نِبِشته بر دَفِ مُطرب که زُهره بَنده تو
نِبِشته بر کَفِ ساقی که طالِعَت مَسعود
بِخَند موسیِ عِمْران به کوریِ فرعون
بِخور خَلیلِ خدا نوش کوریِ نِمْرود
بِلیس اگر زِ شرابِ خدایْ مَست بُدی
زِ صد گُنَه نشُدی هیچ طاعَتَش مَردود
خَمُش کُنم که خَمُش بِهْ به پیشِ هُشیاران
که خَلْق خیره شُدند و خیالشان اَفْزود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.