۴۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۴۵

نِدا رَسید به جان‌ها که چند می‌پایید؟
به سویِ خانه اصلیِّ خویش بازآیید

چو قافِ قُربَتِ ما زاد و بودِ اَصلِ شماست
به کوهِ قاف بِپَرّید خوش چو عَنْقایید

زِ آب و گِل چو چُنین کُنده‌یی‌ست بر پاتان
به جَهدْ کُنده زِ پا پارهْ پاره بُگْشایید

سَفَر کنید ازین غُربَت و به خانه رَوید
ازین فِراقْ مَلولیم عَزمْ فَرمایید

به دوغِ گَنده و آبِ چَهْ و بیابان‌ها
حَیاتِ خویش به بیهوده چند فَرسایید؟

خدایْ پَرِّ شما را زِ جَهْد ساخته است
چو زنده‌اید بِجُنبید و جَهْد بِنْمایید

به کاهِلی پَر و بالِ امید می‌پوسَد
چو پَرّ و بالْ بِریزَد دِگَر چه را شایید؟

ازین خَلاصْ مَلولید و قَعْرِ این چَهْ نی
هَلا مُبارک در قَعْرِ چاه می‌پایید

نِدایِ فَاعْتَبِروا بِشْنوید اُولُوالْاَبْصار
نه کودکیْت سَرِ آستینْ چه می‌خایید؟

خود اعتبار چه باشد به جُز زِ جو جَستن؟
هَلا زِ جو بِجَهید آن طَرَف چو بُرنایید

درونِ هاوَنِ شَهوت چه آب می‌کوبید
چو آبِتان نَبُوَد بادِ لافْ پِیْمایید

حُطامْ خوانْد خدا این حَشیشِ دنیا را
دَرین حَشیشْ چو حیوان چه ژاژ می‌خایید؟

هَلا که باده بیامَد زِ خُم بُرون آیید
پِیِ قَطایف و پالوده تَنْ بِپالایید

هَلا که شاهِدِ جانْ آیِنِه هَمی‌جویَد
به صیقلْ آیِنِه‌ها را زِ زنگْ بِزْدایید

نمی‌هِلَند که مُخْلِص بگویم این‌ها را
زِ اَصلِ چَشمه بِجویید آن چو جویایید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.