۵۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۵۰

سِپاس آن عَدَمی را که هستِ ما بِرُبود
زِ عشقِ آن عَدَم آمد جهانِ جانْ به وجود

به هر کجا عَدَم آید وجود کَم گردد
زِهی عَدَم که چو آمد ازو وجود فُزود

به سال‌ها بِرُبودم من از عَدَم هستی
عَدَم به یک نَظَر آن جُمله را زِ من بِرُبود

رَهَد زِ خویش و زِ پیش و زِ جانِ مرگْ اَنْدیش
رَهَد زِ خوف و رَجا و رَهَد زِ باد و زِ بود

کُهِ وجود چو کاه است پیشِ بادِ عَدَم
کُدام کوه که او را عَدَم چو کَهْ نَرُبود؟

وجود چیست؟ و عَدَم چیست؟ کاه و کُهْ چه بُوَد؟
شُه ای عبارت از دَر بُرون زِ بامْ فُرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.