هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به ستایش عشق و محبت الهی میپردازد. شاعر از شهریار و شهر یار سخن میگوید و عشق را به عنوان نقدی بیعیار توصیف میکند. او از گل صدبرگ و بنفشهزار به عنوان نمادهای زیبایی و عشق یاد میکند و از بیدلان و سرکشان که به عشق روی آوردهاند، سخن میگوید. شاعر همچنین از انتظار و چشمداشتن به درگاه الهی و رحمت او صحبت میکند و از عاشقانی که آهشان اعتبار یافته است، یاد میکند. در نهایت، شاعر از نور عشاق و شمس تبریزی سخن میگوید که نور را در دیدهها جای داده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۹۶۷
رَسمِ نو بین که شهریار نَهاد
قبله مان سویِ شهرِ یار نَهاد
نَقْدِ عُشّاق را عِیار نبود
او زِ کانِ کَرَم عِیار نَهاد
گُلِ صدبَرگ بَرگِ عیش بِساخت
رویْ سویِ بنفشه زار نَهاد
هر کِه را چون بنفشه دید دوتا
کرد یکتا و در شُمار نَهاد
بیدلان را چو دل گرفت به بَر
سَرکَشان را چو سَر خُمار نَهاد
مُنْتَظِر باش و چَشم بر دَر دار
کو نَظَر را در اِنْتظار نَهاد
غَمِ او را کنار گیر که غَم
رویْ بر رویِ غَم گُسار نَهاد
کَس چه دانَد که گُلْشَنِ رُخِ او
بر دلِ بیدِلَمْ چه خار نَهاد
از دلِ بیدِلَم قَرار مَجوی
کَنْدَرو دَردِ بیقَرار نَهاد
آهوانْ صیدِ چَشمِ او گشتند
چون که رو جانبِ شکار نَهاد
آن زِرِه مویْ در کَمان زِ کمین
تیرهایِ زِرِه گُذار نَهاد
خویشتن را چو در کِنار گرفت
خَلْق را دور و برکِنار نَهاد
رَحْمَتَش آهِ عاشقان بِشِنید
آهِشان را بَسْ اِعْتِبار نَهاد
در عِنایاتِ خویشِشان بِکَشید
جُرمشان را به جایِ کار نَهاد
نورِ عُشّاق شَمسِ تبریزی
نور در دیده شَمسْ وار نَهاد
قبله مان سویِ شهرِ یار نَهاد
نَقْدِ عُشّاق را عِیار نبود
او زِ کانِ کَرَم عِیار نَهاد
گُلِ صدبَرگ بَرگِ عیش بِساخت
رویْ سویِ بنفشه زار نَهاد
هر کِه را چون بنفشه دید دوتا
کرد یکتا و در شُمار نَهاد
بیدلان را چو دل گرفت به بَر
سَرکَشان را چو سَر خُمار نَهاد
مُنْتَظِر باش و چَشم بر دَر دار
کو نَظَر را در اِنْتظار نَهاد
غَمِ او را کنار گیر که غَم
رویْ بر رویِ غَم گُسار نَهاد
کَس چه دانَد که گُلْشَنِ رُخِ او
بر دلِ بیدِلَمْ چه خار نَهاد
از دلِ بیدِلَم قَرار مَجوی
کَنْدَرو دَردِ بیقَرار نَهاد
آهوانْ صیدِ چَشمِ او گشتند
چون که رو جانبِ شکار نَهاد
آن زِرِه مویْ در کَمان زِ کمین
تیرهایِ زِرِه گُذار نَهاد
خویشتن را چو در کِنار گرفت
خَلْق را دور و برکِنار نَهاد
رَحْمَتَش آهِ عاشقان بِشِنید
آهِشان را بَسْ اِعْتِبار نَهاد
در عِنایاتِ خویشِشان بِکَشید
جُرمشان را به جایِ کار نَهاد
نورِ عُشّاق شَمسِ تبریزی
نور در دیده شَمسْ وار نَهاد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.