۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۸۳

هر کِه در ذوقِ عشقْ دَنگ آمد
نیکْ فارغ زِ نام و نَنْگ آمد

نشود بَندِ گفت و گویِ جهان
شیرگیری که چون پَلَنگ آمد

شیشه عشق را فَراغت‌ها‌ست
گَر بر او صد هزار سنگ آمد

نام و ناموس کِی شود مانِع؟
چون که آن دِلْرُبایِ شَنگ آمد

صد هزاران چو آسْمان و زمین
پیشِ جولانِ عشقْ تَنگ آمد

قیصرِ رومِ عشق غالب باد
گَر کَسَل چون سپاهِ زنگ آمد

زُهره بر چَنگْ این نَوا می‌زَد
کان قَمَر عاقِبَت به چَنگ آمد

شَمسِ تبریز هر کِه بی‌تو نِشَست
عُذرِ او پیشِ عشقْ لَنْگ آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.