هوش مصنوعی:
این متن به موضوعاتی مانند صبر در برابر سختیها، وفاداری به عهد و پیمان، تقویت روحیه در شرایط دشوار، و توکل به خداوند اشاره میکند. همچنین، از قدرت و حمایت الهی در لحظات سخت سخن میگوید و تأکید میکند که در زمانهای دشواری، رحمت و عاطفه خداوند شامل حال انسان میشود.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده مانند توکل به خدا و صبر در برابر سختیها، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۹۸۴
هین که هنگامِ صابران آمد
وَقتِ سختیّ و اِمْتِحان آمد
اینچُنین وَقتْ عَهْدها شِکَنَند
کارْد چون سویِ استخوان آمد
عَهْد و سوگند سَخت سُست شود
مَرد را کار چون به جان آمد
هَله ای دل تو خویش سُسْت مَکُن
دل قَوی کُن که وَقتِ آن آمد
چون زَرِ سُرخ اَنْدَر آتش خَنْد
تا بگویند زَرِّ کان آمد
گرم خوش رو به پیشِ تیغِ اَجَل
بانگ بَرزَن که پَهْلَوان آمد
با خدا باش و نُصرت از وِیْ خواه
که مَدَدها زِ آسْمان آمد
ای خدا آستینِ فَضلْ فَشان
چون که بَنده بر آسْتان آمد
چون صَدَفْ ما دَهان گُشادَسْتیم
کَابْرِ فَضلِ تو دُرفَشان آمد
ای بَسا خارِ خُشک کَزْ دلِ او
در پَناهِ تو گُلْسِتان آمد
من نشان کردهام تو را که زِ تو
دِلْخوشیهایِ بینشان آمد
وَقتِ رَحم است و وَقتِ عاطِفَت است
که مرا زَخمِ بَسْ گِران آمد
ای اَبابیل هین که بر کعبه
لشکر و پیلِ بیکَران آمد
عقل گوید مرا خَمُش کُن بَس
که خداوندِ غَیب دان آمد
من خَمُش کردم ای خدا لیکِن
بیمن از جانِ منْ فَغان آمد
ما رَمَیْت اِذْ رَمَیْت هم زِ خداست
تیرِ ناگَهْ کَزین کَمان آمد
وَقتِ سختیّ و اِمْتِحان آمد
اینچُنین وَقتْ عَهْدها شِکَنَند
کارْد چون سویِ استخوان آمد
عَهْد و سوگند سَخت سُست شود
مَرد را کار چون به جان آمد
هَله ای دل تو خویش سُسْت مَکُن
دل قَوی کُن که وَقتِ آن آمد
چون زَرِ سُرخ اَنْدَر آتش خَنْد
تا بگویند زَرِّ کان آمد
گرم خوش رو به پیشِ تیغِ اَجَل
بانگ بَرزَن که پَهْلَوان آمد
با خدا باش و نُصرت از وِیْ خواه
که مَدَدها زِ آسْمان آمد
ای خدا آستینِ فَضلْ فَشان
چون که بَنده بر آسْتان آمد
چون صَدَفْ ما دَهان گُشادَسْتیم
کَابْرِ فَضلِ تو دُرفَشان آمد
ای بَسا خارِ خُشک کَزْ دلِ او
در پَناهِ تو گُلْسِتان آمد
من نشان کردهام تو را که زِ تو
دِلْخوشیهایِ بینشان آمد
وَقتِ رَحم است و وَقتِ عاطِفَت است
که مرا زَخمِ بَسْ گِران آمد
ای اَبابیل هین که بر کعبه
لشکر و پیلِ بیکَران آمد
عقل گوید مرا خَمُش کُن بَس
که خداوندِ غَیب دان آمد
من خَمُش کردم ای خدا لیکِن
بیمن از جانِ منْ فَغان آمد
ما رَمَیْت اِذْ رَمَیْت هم زِ خداست
تیرِ ناگَهْ کَزین کَمان آمد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.