هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از دیدن معشوق و تأثیر آن بر آرامش خود سخن می‌گوید و از عشق و اسرار آن می‌سراید. او از باده‌ی عشق و تأثیر آن بر روح و جسم سخن می‌گوید و در نهایت، از دام دل و رحمت الهی در تبریز یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۹۹۴

دیدنِ رویِ تو هم از بامْداد
دَردِ مرا بین که چه آرام داد

در دلِ عُشّاق چه آتش فَکَنْد
جانِبِ اسرار چه پیغام داد

چون زِ سَرِ لُطفْ مرا پیش خوانْد
جانِ مرا باده بی‌جام داد

صافیِ آن باده چو ارواحْ خورْد
کاسه آلوده به اَجْسام داد

صافیِ آن باده زِ اَرواحْ جو
زان که به اجسام همین نام داد

در تبریز است تو را دامِ دل
رَحْمَتِ پیوسته در آن دام داد
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.