هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، عرفان، و فلسفه سخن میگوید. او از رازهای ناگفته، حالات روحی، و مفاهیم عمیق عشق و وجود پرسشهایی مطرح میکند. شاعر از مفاهیمی مانند فنا و بقا، عشق الهی، و ارتباط بین انسان و عالم هستی صحبت میکند.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳
اگر حَریفِ مَنی، پَس بگو که دوش چه بود؟
میانِ این دل و آن یارِ می فُروش چه بود؟
فَدَیتُ سَیِّدَنا اَنَّهُ یَری وَ یَجُود
اِلَی البَقاءِ یُبَلِّغ، منَ الفَناءِ یَذُود
اگر به چَشم بِدیدی، جَمالِ ماهم دوش
مرا بگو که در آن حَلقههایِ گوش چه بود؟
مَعادُ کُلِّ شَروُدٍ طَغی و مِنه نَآی
مِثالُ ظِلِّکَ اِن طالَ هو اِلَیکَ یَعُود
وَگَر تو با من هم خِرقهای و همرازی
که صورتِ آن شیخِ خِرقه پوش چه بود؟
بِاَمرِ حافِظَ اللّه المَکانُ یَعی
بِمَسِّ عاطِفَهِ اللّه اَلزَّمانُ وَلود
اگر فَقیری و ناگُفته راز میشِنَوی
بگو اشارتِ آن ناطِقِ خموش چه بود؟
اَیا فُوادُ فَذُب فِی لَظی مَحَبَّتِهِ
اَیا حَیاهُ فَدُومی فَقَد اَتاکِ خُلود
وَگَر نَخُفتی و از حالِ دوش آگاهی
بگو که نیم شب آن نَعره و خُروش چه بود؟
تُریدُ جَبرَ جبیرِ الفُوادِ، فَانکَسِرَن
تُریدُ نِحلَه َتاجٍ، فَلا تَنی به سُجود
از آنچ جامه و تَن پاره پاره میکردیم
بیار پارِگَکی تا که رَنگ و بوش چه بود؟
بِرَغمِ اَنفِکَ لا تَنکَسِر کَمَا الحَیَوان
به نِصفِ وَجَهِکَ لا تَسجُدَن شَبیهَ یَهود
وَگَر چو یونُس رَستی، زِ حَبسِ ماهی و بَحر
بگو که مَعنیِ آن بَحر و موج و جوش چه بود؟
یقول لیت حبیبی یحبنی کرما
الیس حبک تاثیر حب ود ودود؟
وگر شناختهای کاصل انس و جان ز کجاست
یکیست اصل پس این وحشت وحوش چه بود؟
اَیا نَضارَهَ عَیشی بِما تُهَیِّجُنی؟
مَتی تَقَرُّ عُیُونی وَ صاحِبِی مَفقود؟
وَگَر بِدیدی جانی که پُشت و رویَش نیست
گَه ِتَصوّرِ عَشّاق، پُشت و روش چه بود؟
لاَِن سَکِرتَ بما قَد سقَیتَنی یا دَهر
اَکونُ مِثلَکَ لُدًّا لِرَبِّهِ لَکَنود
وَگَر زِ عشقِ تو سَردفترِ غَرَض ماییم
هزار دفتر و پیغام و گفت و گوش چه بود؟
میانِ این دل و آن یارِ می فُروش چه بود؟
فَدَیتُ سَیِّدَنا اَنَّهُ یَری وَ یَجُود
اِلَی البَقاءِ یُبَلِّغ، منَ الفَناءِ یَذُود
اگر به چَشم بِدیدی، جَمالِ ماهم دوش
مرا بگو که در آن حَلقههایِ گوش چه بود؟
مَعادُ کُلِّ شَروُدٍ طَغی و مِنه نَآی
مِثالُ ظِلِّکَ اِن طالَ هو اِلَیکَ یَعُود
وَگَر تو با من هم خِرقهای و همرازی
که صورتِ آن شیخِ خِرقه پوش چه بود؟
بِاَمرِ حافِظَ اللّه المَکانُ یَعی
بِمَسِّ عاطِفَهِ اللّه اَلزَّمانُ وَلود
اگر فَقیری و ناگُفته راز میشِنَوی
بگو اشارتِ آن ناطِقِ خموش چه بود؟
اَیا فُوادُ فَذُب فِی لَظی مَحَبَّتِهِ
اَیا حَیاهُ فَدُومی فَقَد اَتاکِ خُلود
وَگَر نَخُفتی و از حالِ دوش آگاهی
بگو که نیم شب آن نَعره و خُروش چه بود؟
تُریدُ جَبرَ جبیرِ الفُوادِ، فَانکَسِرَن
تُریدُ نِحلَه َتاجٍ، فَلا تَنی به سُجود
از آنچ جامه و تَن پاره پاره میکردیم
بیار پارِگَکی تا که رَنگ و بوش چه بود؟
بِرَغمِ اَنفِکَ لا تَنکَسِر کَمَا الحَیَوان
به نِصفِ وَجَهِکَ لا تَسجُدَن شَبیهَ یَهود
وَگَر چو یونُس رَستی، زِ حَبسِ ماهی و بَحر
بگو که مَعنیِ آن بَحر و موج و جوش چه بود؟
یقول لیت حبیبی یحبنی کرما
الیس حبک تاثیر حب ود ودود؟
وگر شناختهای کاصل انس و جان ز کجاست
یکیست اصل پس این وحشت وحوش چه بود؟
اَیا نَضارَهَ عَیشی بِما تُهَیِّجُنی؟
مَتی تَقَرُّ عُیُونی وَ صاحِبِی مَفقود؟
وَگَر بِدیدی جانی که پُشت و رویَش نیست
گَه ِتَصوّرِ عَشّاق، پُشت و روش چه بود؟
لاَِن سَکِرتَ بما قَد سقَیتَنی یا دَهر
اَکونُ مِثلَکَ لُدًّا لِرَبِّهِ لَکَنود
وَگَر زِ عشقِ تو سَردفترِ غَرَض ماییم
هزار دفتر و پیغام و گفت و گوش چه بود؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.