هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از ناراحتی‌ها و ناامیدی‌های خود در رابطه با شخصی دیگر صحبت می‌کند. او از بی‌توجهی و بی‌مهری آن شخص شکایت کرده و از او می‌خواهد که تغییر کند و به او توجه نشان دهد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند جبر، ناتوانی و بی‌عدالتی اشاره می‌کند و در نهایت به قدرت و حقیقت الهی اشاره می‌نماید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۳۲

تا چند زنی بر من زِانْکارْ تو خار آخِر؟
من با تو نمی‌گویم ای مُرده پار آخِر

ماننده ابری تو هم مُظْلِم و بی‌باران
تاریک مَکُن ای ابر یک قَطره بِبار آخر

این جُمله فَرمان‌ها از بَهرِ قَدَر آمد
ای جَبْریِ غافِلْ تو از لَذَّتِ کار آخِر

با کور کسی گوید کین رشته به سوزن کَش؟
با بَسته کسی گوید کان جاست شِکار آخِر؟

با طِفْلِ دوروزه کَسْ از شاهِد و مِیْ گوید؟
یا با نَظَرِ حیوان از چَشمِ خُمار آخِر؟

چون هیچ نیابی توی پَهلویِ زَنان بِنْشین
از حَلقه جانبازانْ بُگْذر به کِنار آخِر

در قُدرتِ مَخْدومی شَمسُ الْحَقِ تبریزی
غوطی بِخوری بینی حَق را به نِظار آخِر
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.