۳۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۴۱

مرا یارا چُنین بی‌یار مَگْذار
زِ من مَگْذر مرا مَگْذار مَگْذار

به زِنهارَت دَرآمَد جانِ چاکر
مرا در هَجْرِ بی‌زِنهار مَگْذار

طَبیبی بلکه تو عیسیِّ وَقتی
مَرو ما را چُنین بیمار مَگْذار

مرا گفتی که ما را یارِ غاری
چُنین تنها مرا در غار مَگْذار

تو را اندک نِمایَد هَجْرِ یک شب
زِ من پُرس اندک و بسیار مَگْذار

مَیَنداز آتشِ اندک به سینه
که نَبْوَد آتش اندک خوار مَگْذار

دَمَم بُگْسَست لیکِن بارِ دیگر
زِ من بِشْنو مرا این بار مَگْذار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.