هوش مصنوعی: شاعر از ساقی درخواست می‌کند که جام دیگری به او بدهد تا آرامش یابد. او از بی‌صبری خود برای رسیدن به آرامش سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که تاخیر نکند. شاعر از گرفتاری در دام مشکلات و اندیشه‌های آزاردهنده شکایت می‌کند و درخواست می‌کند که از این وضعیت نجات یابد. او همچنین از ساقی می‌خواهد که به او شراب بدهد تا از رنج‌هایش کاسته شود.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر مانند گرفتاری در دام مشکلات و درخواست نجات، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۴۵

بِگَردان ساقیا آن جامِ دیگر
بِدِه جانِ مرا آرامِ دیگر

به جانِ تو که امروزم بِبینی
که صَبرم نیست تا ایّامِ دیگر

اگر یک ذَرّه رَحْمَت هست بر من
مَکُن تاخیر تا هنگامِ دیگر

خلاصَم دِهْ خلاصَم دِهْ خَلاصی
که سخت افتاده‌ام در دامِ دیگر

اگر امروز دَر بر من بِبَندی
دَراُفْتَم هر دَمی از بامِ دیگر

مرا در دستِ اندیشه بِمَسْپار
که اندیشه‌ست خونْ آشامِ دیگر

میِ خام اَرْ نَگَردانی تو ساقی
مرا زَحْمَت دَهَد صد خامِ دیگر

بگیر این دَلْق اگر چه وامْ دارم
گِرو کُن زود بِسْتان وامِ دیگر

بِنِه نامَم غُلامِ دُردنوشان
نمی‌خواهم خدایا نامِ دیگر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.