۳۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۸

آخِر کِه شود از آن لِقا سیر؟
آخِر کِه شود زِ باغِ ما سیر؟

ای عَدلِ تو کرده چَرخ را سَبز
وِیْ لُطفِ تو کرده باغ را سیر

رو بِنْمایید ای ظَریفان
کَزْ جان خودیمْ بی‌شما سیر

آن نُقْلِ هزارمَنْ بِریزید
تا گردد هر کجا گدا سیر

در بَزمِ رِضایِ توست نُقلی
وَزْ وِیْ دل و چَشمِ اَنْبیا سیر

کِی گردد سیر ماهی از آب؟
کِی گردد خَلْق از خدا سیر

مَشْتاب مَرو که کیمیایی
تا مِسْ بِچَرَد زِ کیمیا سیر

خوانی دِگَراست غیرِ این خوان
تا لوت خورَند اولیا سیر

تا ذوقِ جَفاشْ دید جانَم
در عشقِ جَفاست از وَفا سیر

کَزْ مُلْکَت سیر شُد سُلَیمان
وَایّوب نَگَشت از بَلا سیر

چه مَکْر و چه نَعْلِ بازگونه‌ست
خود گُرْسِنه نادر است یا سیر؟

خاموش کُن و دَغا رَها کُن
آخِر نَشُدی از این دَغا سیر؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.