هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن عاشقی از معشوق خود خشمگین می‌شود و گازری نیز از آفتاب نامدار خشمگین می‌گردد. سپس آفتاب با لطف خود ابری پیش می‌آورد و شرط می‌گذارد که تا گازر نخندد، از ابر بیرون نمی‌آید. این اتفاق باعث می‌شود کار گازران متوقف شود تا گازر اختیار خود را بازیابد. در نهایت، شمس تبریزی به عنوان گازر معرفی می‌شود که آفتاب برای او از هر سو طلوع می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و تمثیلی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۶۰

عاشقی در خَشم شُد از یارِ خود مَعشوق وار
گازُری در خَشم گشت از آفتابِ نامْدار

وان گَهانْ چون گازُری از گازُران درویش تَر
وان گَهانْ چون آفتابی آفتابِ هر دیار

ناز گازُر چون بِدید آن آفتاب از لُطفِ خود
اَبْر پیش آوَرْد اینک گازُری باکار و بار

گفت تا گازُر نَخَندد من بُرون نایَم زِ ابر
تا دلِ او خوش نگردد من نباشم بَرقَرار

دسته دسته جامه‌های گازُران از کار مانْد
تا پدید آید که گازُر اختیاراست اختیار

هر کِه باشد عاشقِ آن آفتاب از جان و دل
سَر زِ خاکِ پایِ گازُر بَرندارد زینهار

گویم آن گازُر کِه باشد؟ شَمسِ تبریزیّ و بَسْ
کَزْ برایِ او بَرآیَد آفتاب از هر کِنار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.