هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از تیرهای عشق که جگرش را مانند پشت خارپشت زخمی کرده‌اند، شکایت می‌کند و از عشق می‌خواهد که رحم کند. شاعر خود را به مستی و درد عشق تسلیم کرده و از دنیا و خیر و شر آن فارغ شده است. او از غم و اندوه می‌گوید و درخواست می‌کند که برایش رباب بخرند تا دردهایش را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۰۶۷

سَر بَرآوَر ای حَریف و رویِ من بین هَمچو زَر
جانْ سِپَر کردم وَلیکِن تیرْ کَم زَن بر سِپَر

این جِگَر از تیرها شُد هَمچو پُشتِ خارپُشت
رَحْم کردی عشقِ تو گَر عشق را بودی جِگَر

من رَها کردم جِگَر را هرچه خواهد گو بِشو
بر دَهانَم زَن اگر من زین سُخَن گویم دِگَر

بَنده ساقیِّ عشقَم مَست آن دُردیِّ دَرد
گوشه‌‌‌یی سَرمَست خُفتم فارِغَم از خیر و شَر

گَر بیاید غم بگویم آن کِه غَم می‌خورْد رفت
رو به بازار و رَبابی از برایِ من بِخَر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.