هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به توصیف حالات روحی و عرفانی شاعر در مواجهه با عشق الهی و شمس تبریزی می‌پردازد. شاعر از لحظات مختلفی سخن می‌گوید که در آن عقل و دل از دست می‌رود و حالات عرفانی و سحرآمیز تجربه می‌شود. در نهایت، شمس تبریزی از صحنه خارج می‌شود، اما نور وجود او همچنان در جهان باقی می‌ماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۷۶

لحظه لحظه می بُرون آمد زِ پَرده شَهریار
باز اَنْدَر پَرده می‌شُد همچُنین تا هشت بار

ساعتی بیرونیان را می‌رُبود از عقل و دل
ساعتی اَهْلِ حَرَم را می‌بِبُرد از هوش و کار

دفتری از سِحْرِ مُطْلَق پیشِ چَشمَش باز بود
گَردشی از گردشِ او در دلِ هر بی‌قَرار

گاه از نوکِ قَلَم سوداش نَقْشی می‌کَشید
گاه از سُرنایِ عشقَش عقلِ مِسکین سَنگْ سار

چون که شب شُد زاتشِ رُخْسار شمعی بَرفروخت
تا دو صد پَروانه جان را پدید آمد مَدار

چون زِ شب نیمی بِشُد مَستان همه بی‌خود شُدند
ما بِمانْدیم و شب و شمع و شَراب و آن نِگار

مایِ ما هم خُفته بود و بُرده زَحْمَت از میان
مایِ ما با مایِ او گشته کِنار اَنْدَر کِنار

چون سَحَر این مایِ ما مُشتاقِ آن ما گشته بود
ما دَرآمَد سایه وار و شُد بُرون آن مایِ یار

شَمسِ تبریزی بِرَفت امّا شعاعِ رویِ او
هر طَرَف نوری دَهَد آن را که هستَش اختیار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.