هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و جذبه‌های عرفانی سخن می‌گوید. او از بوی یار و احساسات عمیق خود نسبت به معشوق می‌گوید و از طبیعت و عناصر آن مانند باغ، درختان، و جویبار به عنوان نمادهایی برای بیان احساساتش استفاده می‌کند. شاعر همچنین به وحدت وجود و حقایق عرفانی اشاره می‌کند و از شمس تبریزی به عنوان شخصیتی برجسته یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۷۷

از کنارِ خویش یابَم هر دَمی من بویِ یار
چون نگیرم خویش را من هر شَبی اَنْدَر کِنار؟

دوشْ باغِ عشق بودم آن هَوَس بر سَر دَوید
مِهْرِ او از دیده بَرزَد تا رَوان شُد جویبار

هر گُلِ خندان که رویید از لبِ آن جویِ مِهْر
رَسته بود از خارِ هستی جَسته بود از ذوالْفَقار

هر درخت و هر گیاهی در چَمَن رَقصان شُده
لیکْ اَنْدَر چَشمِ عامه بَسته بود و بَرقَرار

ناگهان اَنْدَررَسید از یک طَرَف آن سَروِ ما
تا که بیخود گشت باغ و دست بَر هَم زد چَنار

رو چو آتش میْ چو آتش عشقْ آتش هر سه خوش
جانْ زِ آتش‌های دَرهَم پُرفَغان اَیْنَ الْفِرار

در جهانِ وَحدَتِ حَق این عَدَد را گُنج نیست
وین عَدَد هست از ضَرورتْ در جهانِ پنج و چار

صد هزاران سیبِ شیرین بِشْمُری در دستِ خویش
گَر یکی خواهی که گردد جُمله را دَر هَم فَشار

صد هزاران دانه انگور از حِجابِ پوست شُد
چون نَمانَد پوست مانَد باده‌های شَهریار

بی شُمارِ حَرف‌ها این نُطْق در دل بین که چیست
ساده رنگی نیست شکلی آمده از اَصْلِ کار

شَمسِ تبریزی نِشَسته شاهْوار و پیشِ او
شعرِ من صَف‌ها زده چون بَندگانِ اختیار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.