هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فراق یار خود سخن می‌گوید. او از درد فراق و عشق به یار خود شکوه می‌کند و از تأثیرات این عشق بر روح و جسم خود می‌گوید. شاعر از یار خود به عنوان منبع شکر و شادی یاد می‌کند و از او می‌خواهد که پرده‌ها را کنار بزند تا زیبایی‌هایش آشکار شود. در نهایت، شاعر از شمس تبریز به عنوان خداوند خود یاد می‌کند و از او می‌پرسد که در سفر چگونه است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی داشته باشد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۰۸۸

سَر فروکُن به سَحَر کَزْ سَرِ بازارِ نَظَر
طَبْله کالبَد آورده‌اَم آخِر بِنِگَر

بر سَرِ کویْ تو پُرطَبْله من بین و بِخَر
شانه‌ها و شَبه‌ها و سَره روغن‌ها تَر

شَبه منْ غمِ تو روغنِ من مَرهَمِ تو
شانه‌اَم مَحْرَم آن زُلْفِ پُر از فِتْنه و شَر

از فِراقَت تَلَفَم گشته خیالَت عَلَفَم
که دِلَم را شِکَمی شُد زِ تو پُرجوع بَقَر

من نَدانَم چه کَسَم کَزْ شِکَرت پُرهَوَسَم
ای مگس‌ها شُده از ذوقِ شِکَرهاتْ شِکَر

پَرده بَردار صَبا از بَر آن شُهره قَبا
تا زِ سیمین بَرِ او گردد کارم همه زَر

چند گویی تو بِجو یار وزو دست بِشو؟
در دو عالم نَبُوَد یارْ مرا یارِ دِگَر

چون خِرَد مانَد و دل با من؟ ای خواجه بِهِل
ماه و خورشید کِه دیده‌‌ست در اعضایِ بَشَر؟

چون که در جانِ مَنی شِسْته به چَشمانِ مَنی
شَمسِ تبریز خداوند تو چونی به سَفَر؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.