هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که باده گلرنگ بیاورد تا درد دلش را تسکین دهد. او تأکید می‌کند که امروز روز بزم و شادی است، نه روز جنگ و نزاع. شاعر از دردهای روحی و عاطفی خود می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که داروی این دردها را بیاورد. او به دنبال آرامش و رهایی از نگرانی‌هاست و از ساقی می‌خواهد که با آوردن باده، روحش را تازه کند. شاعر همچنین از اهمیت بوی خوش و روح لطیف سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که از دغل و حیلت دوری کند و جان بی‌حیلت و فرهنگ بیاورد.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به شراب و می‌گساری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۰۹

ساقیا باده گُلْرنگ بیار
دارویِ دردِ دلِ تَنگ بیار

روزِ بَزم است نه روزِ رَزم است
خَنجَرِ جنگ بِبَر چَنگ بیار

ای زِ تو دَردکشانْ دُردکشان
دُردی‌‌یی که کُنَدَم دَنگ بیار

من زِ هر دُرد نمی‌گردم دَنگ
دُردیِ آن سَره سَرهنگ بیار

روزِ جام است نه نام و ناموس
نامْ از پیش بِبَر نَنگ بیار

کیمیایی که کُند سنگْ عَقیق
آزمون کُن بَرِ او سنگ بیار

صَیقلِ آیِنِه نُه فَلَک است
زِ امْتِحانْ آهن پُرزَنگ بیار

چَشمه خِضْر تو را می‌خوانَد
که سَبو کَش دو سه فَرسنگ بیار

پَسِ گَردن زِ چه رو می‌خاری
نَکْ ظَفَر هست تو آهنگ بیار

حرفْ رنگ است اگر خوش بوی است
جانِ‌ بی‌صورت و‌ بی‌رَنگ بیار

کَم کُنی رَنگ بِیَفزایَد روح
بویِ روحِ صَنَمِ شَنگ بیار

لب بِبَند از دَغَل و از حیلَت
جانِ‌ بی‌حیلَت و فرهنگ بیار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.