هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق الهی و صفات برتر معشوق سخن میگوید. او معشوق را به عنوان منبع نور، عقل، قدرت و بخشش توصیف میکند و از تواناییهای بینهایت او در خلق و اداره جهان سخن میگوید. شاعر همچنین به عشق زمینی و آسمانی اشاره میکند و از وابستگی خود به معشوق و بینیازی از هر چیز دیگر میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق الهی و عرفان ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۱۱۱۳
ای جانِ جانِ جانها جانیّ و چیزِ دیگر
وِیْ کیمیایِ کانها کانیّ و چیزِ دیگر
ای آفتابِ باقی وِیْ ساقیِ سَواقی
وِیْ مَشْرَبِ مَذاقی آنیّ و چیزِ دیگر
ای مَشْعَله یقین را وِیْ پَروَرشْ زمین را
وِیْ عقلِ اوَّلین را ثانیّ و چیزِ دیگر
ای مَظْهَرِ الهی وِیْ فَرّ پادشاهی
هر صَنْعَتی که خواهی تانیّ و چیزِ دیگر
هر گونْ غرایِبی را هر بوالْعَجایبی را
هر غَیب و غایبی را دانیّ و چیزِ دیگر
زان عشقِ هَمچو اَفْیون لیلی کُنیّ و مَجْنون
ای از سَناتْ گَردونْ سانیّ و چیزِ دیگر
ای نور صَدْرها را اومید صَبرها را
بر اوجْ ابرها را رانیّ و چیزِ دیگر
ای فَخْرِ اَنْبیا را وِیْ ذُخْرِ اولیا را
وِیْ قَصْرِ اِجْتَبا را بانیّ و چیزِ دیگر
ای گنجِ مَغْفِرَت را وِیْ بَحْرِ مَرحَمَت را
من غیرِ دَرگَهَت را شانیّ و چیزِ دیگر
چَشمی که غیرِ رویَت بیند زِ بَهرِ زینَت
باشد دَرین جَریمَتْ زانیّ و چیزِ دیگر
ای اصلِ اصلِ مَبْدا وِیْ دستگیرِ فردا
گشتم به دستِ سودا عانیّ و چیزِ دیگر
پُرَّست این دَهانَم بر غیرِ تو نخوانم
چون هست غیرِ گوشَتْ فانیّ و چیزِ دیگر
وِیْ کیمیایِ کانها کانیّ و چیزِ دیگر
ای آفتابِ باقی وِیْ ساقیِ سَواقی
وِیْ مَشْرَبِ مَذاقی آنیّ و چیزِ دیگر
ای مَشْعَله یقین را وِیْ پَروَرشْ زمین را
وِیْ عقلِ اوَّلین را ثانیّ و چیزِ دیگر
ای مَظْهَرِ الهی وِیْ فَرّ پادشاهی
هر صَنْعَتی که خواهی تانیّ و چیزِ دیگر
هر گونْ غرایِبی را هر بوالْعَجایبی را
هر غَیب و غایبی را دانیّ و چیزِ دیگر
زان عشقِ هَمچو اَفْیون لیلی کُنیّ و مَجْنون
ای از سَناتْ گَردونْ سانیّ و چیزِ دیگر
ای نور صَدْرها را اومید صَبرها را
بر اوجْ ابرها را رانیّ و چیزِ دیگر
ای فَخْرِ اَنْبیا را وِیْ ذُخْرِ اولیا را
وِیْ قَصْرِ اِجْتَبا را بانیّ و چیزِ دیگر
ای گنجِ مَغْفِرَت را وِیْ بَحْرِ مَرحَمَت را
من غیرِ دَرگَهَت را شانیّ و چیزِ دیگر
چَشمی که غیرِ رویَت بیند زِ بَهرِ زینَت
باشد دَرین جَریمَتْ زانیّ و چیزِ دیگر
ای اصلِ اصلِ مَبْدا وِیْ دستگیرِ فردا
گشتم به دستِ سودا عانیّ و چیزِ دیگر
پُرَّست این دَهانَم بر غیرِ تو نخوانم
چون هست غیرِ گوشَتْ فانیّ و چیزِ دیگر
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.