هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر با زبانی پراحساس، از تسلیم و فداکاری خود در برابر معشوق سخن می‌گوید و التماس نظری یا لطفی از او دارد. او خود را فقیر و مسکین می‌خواند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند، حتی اگر این توجه همراه با قهر باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، درک شعر را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۷۵

بکجا روم زدستت بچه سان رهم زشستت
همه جا رسیده شستت همه را گرفته دستت

بکشی بشست خویشم بکشی بدست خویشم
بکش و بکش که جانم بفدای دست و شستت

بمن فقیر مسکین چو گذر کنی بیفکن
نظری چنانکه دانی بزکوهٔ چشم مستت

بنوازی ار گدائی به تفقد و عطائی
نکنی ازین زبانی نرسد از آن شکستت

نگهی بناز میکن در فتنه باز میکن
بره نظاره بس دل بامید فتنه هستت

کنیم خراب و گوئی زچه اینچین شدستی
زنگاه نیم مستت زدو چشم می پرستت

بسخن حیات بخشی بنگاه جان ستانی
بکن آنچه خواهدت دل چه زنیکوئی گستت

کند آرزو کسی کو سر همتش بلندست
که نهد سری بپایت که شود چه خاک پستت

بدرت شکسته آیم تو نپرسیم که چونی
برهت فتاده نالم تو نگوئیم چه استت

چه شود گر التفاتی بکنی بجانب فیض
سر لطف اگر نداری ره قهر را که بستت
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.