۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹

نه زلفست آن که دلها را کمندست
هزاران دل بهر موئیش بند است

نه اندامست و قد سرویست آزاد
نه گفتار است و لب قندست قندست

نه چشمست آنکه بیماریست یا مست
نه ابرو آن کمانی یا کمند است

نه حالست آنکه بینی بر عذارش
برای چشم بر آتش سپند است

نه مجنونست آنکو دل باو داد
که هر کو شد اسیرش هوشمند است

نه بیماری بود بیماری عشق
شفای سینهٔ هر دردمندست

ز زلفش تار موئی فیض را بس
از آنشب عمر جاویدان بلند است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.