هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد فراق و عشق سخن می‌گوید و از نبود صبر و توان در برابر این درد شکایت می‌کند. او به دنبال آرامش و چاره‌ای برای دل مضطرب خود است و از غم و هجران یار می‌نالد. در پایان، از مطرب و موسیقی برای تسکین درد خود کمک می‌خواهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۶

خمار گشت مرا ساقیا شراب کجاست
نکرد چارهٔ این درد دُرد ناب کجاست

شکیب و صبر مفرما نماند صبر و شکیب
مزن زتاب و توان دم توان و تاب کجاست

چو نام او شنوم دل در اضطراب آید
دلست مضطرب آن جان اضطراب کجاست

شباب عمر بود وصل یار و هجران شیب
زشیب هجر بجان آمدم شباب کجاست

دلم گرفت درین خاکدان تیره و تنک
کجاست روزنه این باب حجره را و کجاست

گرفت لشکر غم ملک دل بیا مطرب
نی و کمانچه چه شد عود کور باب کجاست

بیار فیض بخوان از کتاب خود غزلی
مگر دلم بگشاید بیا کتاب کجاست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.