هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و حکیمانه است که بر اهمیت معرفت، سکوت، و درک اسرار تاکید دارد. شاعر از مفاهیمی مانند طلسم معرفت، بحر معرفت، و اهل دل سخن می‌گوید و به مخاطب توصیه می‌کند که در موقعیت‌های مختلف سکوت پیشه کند یا به موقع سخن بگوید. همچنین، متن بر ارزش‌های عرفانی مانند صبر، درک عمیق، و پرهیز از پرگویی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۹

گنجیست معرفت که طلسمش نهفتن است
راهش غبار شرکت ز ادراک رفتن است

گر بحر معرفت بکف آید بکش سخن
کان موسم جواهر اسرار شفتن است

خشگی اگر دوچار شود خشک شو مگو
اهل دلی چو بینی آن جای گفتن است

بیمار دل زمعرفت از شمهٔ برد
بیماریش فزون شود اولی نهفتن است

درهم کشیده روی ور آید چو غنچه باش
با گفتگو بگوی که هنگام خفتن است

خونین دلی چو غنچه به بینی صباش باش
گل گل شگفته شو که محل شگفتن است

گربرخوری بسوخته جان دل شکستة
غم از دلش بروب که محراب رفتن است

دانائی ار بدست تو افتد کند حدیث
رو جمله گوش باش که جای شنفتن است

چون با کجی بمجلسی افتی مزن نفس
کان خامشی سرای زاغیار رفتن است

بدگوئی راز وصف نگوئی زبان به بند
پرگوی را علاج بترک شنفتن است

شبها چو از عشا و عشا یافتی فراغ
لب از سمر به بند که آن وقت خفتن است

اشعار فیض حکمت محض است شعر نیست
کی لایق طریقه او شعر گفتن است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.