هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، به موضوعاتی مانند عشق الهی، هستیشناسی، و رابطه انسان با جهان میپردازد. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند باده عشق، چرخ، ماه و مهر، به بیان تجربههای عرفانی و روحانی خود میپردازد. او عشق را به عنوان نیروی محرکه جهان توصیف میکند و خود را در مرکز این هستی میبیند. همچنین، به مفاهیمی مانند فقر وجودی انسان در برابر حق، نقش عقل و عشق، و جایگاه انسان در جهان اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این شعر برای درک و تجربه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و شناختی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت میشود. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۱
بادهٔ عشق در کدوی من است
مستی چرخ از سبوی من است
هفت دریا اگر شود پر می
کمترین جرعهٔ گلوی من است
ماه بهر منست لاغر و زرد
مهر هم گرم جست و جوی من است
بهر من میدود سپهر برین
انجمش هم نثار کوی من است
الف قامتم چو برخیزد
تا شود ظاهر آنچه خوی من است
شق شود آسمان زتنگی جا
ریزد انجم که روز طوی من است
هر چه جز حق بمن بود محتاج
گر محبست و گر عدوی من است
نفس کلی و عقل اول را
گردش آسیا زجوی من است
عشق مشاطه است حسنم را
کون آینه دار روی من است
پاسبانیست عقل بر در من
و هم مسکین گدای کوی من است
هست چو گان عشق در دستم
هم نه و هم چهار کوی من است
بهر من ساختند هشت بهشت
نار هم بهر شست و شوی من است
کون را فی الحقیقه قبله منم
روی هر دو جهان بسوی من است
دم رحمانم آمده زیمن
همه عالم گرفته بوی من است
هر حدیثی که بوی درد کند
تو یقین دان که گفتگوی من است
خوش در آغوش آورم روزی
قامت آنکه آرزوی من است
فیض بالا روی بس است ارچه
شعر معراج های هوی من است
مستی چرخ از سبوی من است
هفت دریا اگر شود پر می
کمترین جرعهٔ گلوی من است
ماه بهر منست لاغر و زرد
مهر هم گرم جست و جوی من است
بهر من میدود سپهر برین
انجمش هم نثار کوی من است
الف قامتم چو برخیزد
تا شود ظاهر آنچه خوی من است
شق شود آسمان زتنگی جا
ریزد انجم که روز طوی من است
هر چه جز حق بمن بود محتاج
گر محبست و گر عدوی من است
نفس کلی و عقل اول را
گردش آسیا زجوی من است
عشق مشاطه است حسنم را
کون آینه دار روی من است
پاسبانیست عقل بر در من
و هم مسکین گدای کوی من است
هست چو گان عشق در دستم
هم نه و هم چهار کوی من است
بهر من ساختند هشت بهشت
نار هم بهر شست و شوی من است
کون را فی الحقیقه قبله منم
روی هر دو جهان بسوی من است
دم رحمانم آمده زیمن
همه عالم گرفته بوی من است
هر حدیثی که بوی درد کند
تو یقین دان که گفتگوی من است
خوش در آغوش آورم روزی
قامت آنکه آرزوی من است
فیض بالا روی بس است ارچه
شعر معراج های هوی من است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.