هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق را به عنوان دین و آیین خود معرفی می‌کند و بیان می‌کند که همیشه عاشق است. او غم عشق را با آغوش باز می‌پذیرد و معتقد است که عشق برایش از جان شیرین نیز ارزشمندتر است. شاعر خود را دیوانهٔ عشق و عقل‌آفرین می‌داند و معتقد است که در عشق باید مرد و جان را فدا کرد تا نجات یافت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری در عشق و پذیرش مرگ برای عشق ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۲

مرا سودای عشق آئین دین است
همیشه عاشقم کار من این است

دلم شاد است اگر دارم غم عشق
غم عشق ارندارم دل غمین است

بود عشقم بجای جان شیرین
چو عشق از سر رود مرگم همین است

سرم میخانه صهبای عشقست
دلم دیوانهٔ عقل آفرین است

زدولتهای عشق این بس که دلرا
زهر سو دلربائی در کمین است

مرا گر عاقلان دیوانه خوانند
یکی را تا زحشر عشق این است

مرا در عشق باید مرد و جان برد
نجات جان و دل فیض اندرین است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.