۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۴

چنین رخسار زیبائی که دیده است
چنین قد دل آرائی که دیده است

چنین زلف دلاویز و کمندی
فتاده بر سراپائی که دیده است

کمانی را که تیرانداز باشد
نگاه چشم شهلائی که دیده است

چنین چشمی که خلقی بیخود و مست
فکنده هر یکی جائی که دیده است

بدشنامی برد چندین دل از کار
چنین لعل شکر خائی که دیده است

لبش مرجان دهان پر درّ و گوهر
بغایت تنگ دریائی که دیده است

قیامت میشود چون میخرامد
چنین رفتار و بالائی که دیده است

دو عالم میشود روشن ز رویش
چنین خورشید سیمائی که دیده است

بغیر از فیض در پروانه دل
چنین آشوب و غوغائی که دیده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.