۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۵

در سرم فتنه ای و سودائیست
در سرم شورشی و غوغائی است

هر دم از ترک چشم غمازی
در دلم غارتی و یغمائیست

پس این پرده دلربائی هست
دل زجا رفتن من از جائیست

ساقئی هست زیر پردهٔ غیب
که بهر گوشه مست و شیدائیست

در درون هست خمر و خماری
کز برون مستئی و هیهائیست

از تو ای آرزوی دل شدگان
در دل هر کسی تمنائیست

عالمی پر زدر و گوهر شد
مگر این طبع فیض دریائیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.