هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از جنون و عشق مجنونانه سخن میگوید و تضاد بین عقل و جنون را به تصویر میکشد. شاعر از دیدگاه خردگرایان و عاقلان انتقاد میکند و مجنون را به عنوان کسی میستاید که عشق حقیقی را درک کرده است. همچنین، اشارهای به ترس از دنیا و جستجوی راه نجات در آخرت دارد و در پایان، از همنشینی با بیگانگان پرهیز میدهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جنون و عشق مجنونانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.
غزل شمارهٔ ۱۳۰
جنونی در سرم ماوا گرفتست
سرم را سر به سر سودا گرفتست
خردگر این بود کاین عاقلان راست
خوش آن سرکش جنون مأوا گرفتست
ندارد چشم مجنون کس و گرنه
دو عالم را رخ لیلا گرفتست
به چشم خلق چون طفلان نمایند
که باز یشان زسرتا پا گرفتست
مسلمانان ره عقبی کدامست
دلم از وحشت دنیا گرفتست
به پای جان زغفلت هست بندی
و گرنه ره سوی عقبا گرفتست
مشو ای فیض بابیگانه همراز
چو وابینی تو را ازما گرفتست
سرم را سر به سر سودا گرفتست
خردگر این بود کاین عاقلان راست
خوش آن سرکش جنون مأوا گرفتست
ندارد چشم مجنون کس و گرنه
دو عالم را رخ لیلا گرفتست
به چشم خلق چون طفلان نمایند
که باز یشان زسرتا پا گرفتست
مسلمانان ره عقبی کدامست
دلم از وحشت دنیا گرفتست
به پای جان زغفلت هست بندی
و گرنه ره سوی عقبا گرفتست
مشو ای فیض بابیگانه همراز
چو وابینی تو را ازما گرفتست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.