۴۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۲

عشق در راه طلب راهبر مردانست
وقت مستی و طرب بال و پر مردانست

سفر آن نیست که از مصر ببغداد روی
رفتن از جان سوی جانان سفر مردانست

ظفر آن نیست که در معرکه غالب گردی
از سرخویش گذشتن ظفر مردانست

هنر آن نیست که در کسب و فضایل گوشی
به پر عشق پریدن هنر مردانست

همه دلهاست فسرده همه جانها تیره
گرم و افروخته آه سحر مردانست

چشمهٔ کوثر و سرسبزی بستان بهشت
خبری از اثر چشم تر مردانست

گهر اشک ندامت بقیامت ریزد
هر که در فکر شکست گهر مردانست

فیض اگر آب حیات از گهر نظم چکاند
هم از آنروست که او خاک در مردانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.