هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق (دوست) است. او تمام اعضای بدن و وجود خود را وقف معشوق می‌کند و خود را اسیر و بنده‌ی او می‌داند. شاعر آرزو می‌کند که خواسته‌هایش برآورده شود، اما تنها در صورتی که با خواسته‌های معشوق همسو باشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۰

سرشته اند در گلم الا هوای دوست
سرتا بپای من همه هست از برای دوست

تن از برای آنکه کشم بار او بجان
جان از برای آنکه فشانم بپای دوست

دل از برای آنکه به بندم بعشق او
سر از برای آنکه دهم در هوای دوست

چشم از برای آنکه به بینم جمال او
لب از برای آنکه بگویم ثنای دوست

دست از برای آنکه بدامان او زنم
پای از برای آنکه روم در رضای دوست

گوش از برای حلقه و گردن برای طوف
یعنی اسیر و بنده ام و مبتلای دوست

در سر خیال و مهر بدل سینه بهر راز
در لب دعا، ثنا بزبان، دیده جای دوست

خوش آنکه مدعای من از وی شود روا
لیکن بشرط آنکه بود مدعای دوست

گر دوست را بجای من مبتلا بسی است
بی او شوم اگر بودم کس بجای دوست

ای فیض نوش باد ترا هر چه میکشی
از جام عشق و باده مهر و وفای دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.