هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و پراحساس است که در آن شاعر از عشق، فراق، جفا و وفا سخن میگوید. او از معشوق میخواهد که نزدیک شود و با او بماند، اما همچنین از دردها و رنجهای عشق شکایت میکند. شاعر به وفای معشوق امیدوار است، اما در عین حال از جفاهای او نیز مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'بکش بکش که نهم خنجر ترا گردن' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۸
بیا بیا که مرا با تو ماجرائی هست
مرو مرو که ترا نیز مدعائی هست
بیا بیا که هنوزم نفس درآمدنست
ببار بر سر من گردگر بلائی هست
بکش بکش که نهم خنجر ترا گردن
کشم کشم دگرت نیز اگر جفائی هست
بکن بکن بمن خسته آنچه نتوان کرد
بجز دوا اگر این درد را دوائی هست
بکن بکن که جفای ترا نهادم سر
مکن وفا و مروت گرت وفائی هست
ممان ممان زمن خسته هیچ رسم و اثر
بکن را بیخ و بنم عشق را جزائی هست
بگو بگو بوصالت که سخت سوگندیست
شب فراق ترا هیچ انتهائی هست
وفای وعده ندارد طمع زخوی تو فیض
مرا بس است گرت وعدهٔ وفائی هست
مرو مرو که ترا نیز مدعائی هست
بیا بیا که هنوزم نفس درآمدنست
ببار بر سر من گردگر بلائی هست
بکش بکش که نهم خنجر ترا گردن
کشم کشم دگرت نیز اگر جفائی هست
بکن بکن بمن خسته آنچه نتوان کرد
بجز دوا اگر این درد را دوائی هست
بکن بکن که جفای ترا نهادم سر
مکن وفا و مروت گرت وفائی هست
ممان ممان زمن خسته هیچ رسم و اثر
بکن را بیخ و بنم عشق را جزائی هست
بگو بگو بوصالت که سخت سوگندیست
شب فراق ترا هیچ انتهائی هست
وفای وعده ندارد طمع زخوی تو فیض
مرا بس است گرت وعدهٔ وفائی هست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.