۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۳

عشق بری پیکران می نپذیرد علاج
شورش دیوانگان می نپذیرد علاج

تا نظر افکنده دین و دلت رفته است
دلبری دلبران می نپذیرد علاج

قصد دل وجان ما ، تا چه بایمان کنند
فتنه این رهزنان می نپذیرد علاج

برصف دلها زنند غارت جانها کنند
این ستم شاهدان می نپذیرد علاج

در دل خارا چه سان رخنه کند آب چشم
این دل سنگین دلان می نپذیرد علاج

سوزش دل کم نکرد اشگ چو باران من
آتش عشق بتان می نپذیرد علاج

فیض ازین قصه بس ناله مکن چون جرس
عشق بآه و فغان می نپذیرد علاج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.