هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاشقانه و رهایی از تعلقات دنیوی است. شاعر از عشق بی‌پروا و آزادگی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دلش به هیچ تمنایی جز عشق و پروای بی‌پروا بسته نیست. او از سردی زندگی به دلیل نبودن غم در دلش می‌گوید و مرگ را برای عاشق بی‌معنا می‌داند. در نهایت، شاعر دنیا را بی‌ارزش می‌داند و عشق را تنها درمان واقعی می‌خواند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند بی‌اعتنایی به دنیا و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۷

سرم سودای سودائی ندارد
دلم پروای پروائی ندارد

بجز سودای عشق لا ابالی
سر شوریده سودائی ندارد

بجز پروای بی‌پروا نگاری
دل دیوانه پروائی ندارد

دل آزاده‌ام از هر دو عالم
تمنای تمنائی ندارد

دلم از زندگانی سرد از آن نیست
که دیک عیش حلوائی ندارد

دلم از زندگانی سرد از آنست
که غم در دل دگر جائی ندارد

دل عاشق نمی‌اندیشد از مرگ
که بر آزادگان پائی ندارد

چو عیسی جای او در آسمانست
که در روی زمین جائی ندارد

اگردنیات باید دل بکن زو
که دنیا دوست دنیائی ندارد

نباشد هیچ عقیائی به ار عشق
نگوئی فیض عقبائی ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.