هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر اندوه و حسرت شاعر نسبت به روزگارانی است که دلش آگاه و خردمند بود و از عشق و هوس‌های گذرا دوری می‌جست. او اکنون اسیر معشوقی شده که اختیارش را گرفته و دل و دینش را بر باد داده است. شاعر از تسلیم شدن در برابر بلاها و دوری از راه حق سخن می‌گوید و در نهایت به سرنوشت محتوم خود که همانا افتادن در گرداب گناه و دوری از دین است، اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی، عشق و حسرت است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین ممکن است برخی از اشارات عرفانی و دینی برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۸

یاد باد آنکه اثر در دل شیدا میکرد
آن نصیحت که مرا واعظ و ملا می‌کرد

یاد باد آنکه مرا بود دل دانائی
عالمی کسب خرد زان دل دانا می‌کرد

اختیار از کف من برد کنون معشوقی
که بدل گاه گره می‌زد و گه وا می‌کرد

تاخت بر مملکت دین و دلم یکباره
آنکه صید من دل خسته تمنا می‌کرد

برد از دست من امروز متاع دل و دین
رفت آن کاین دلم اندیشه فردا می‌کرد

گو بیا کفر من دل شده بنگر ملا
آنکه از دفتر دینم ورقی وا می‌کرد

گو بیا حالی و بر گریهٔ من فاش بخند
که پس پرده‌ام از پیش تماشا می‌کرد

بسته دید از همه سو راه رهائی بر خود
دل که گاهی هوس زلف چلیپا می‌کرد

ممکنم نیست ازین دام خلاصی دیگر
جاش خوش باد که از دور تماشا می‌کرد

دل بیچاره چو افتاد درین ورطه نخست
روز و شب ورد «متی اخرج منها» می‌کرد

آخرالامر بگرداب بلا تن در داد
آنکه با ترس نظر بر لب دریا می‌کرد

بت پرستید و بر همن شد و ز نار ببست
رفت آن فیض که او دفتر دین وا میکرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.