هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و رابطهٔ عاشق و معشوق می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، مانند غمخانه، بیگانه، دیوانه، فرزانه، و دردانه، به بیان حالات روحی و عرفانی می‌پردازد. او تأکید می‌کند که دلِ عاشق، جای غم نیست اگر معشوق در آن حضور دارد، و کسی که با عشق آشناست، دیوانه یا بیگانه نیست. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و زلیخا دارد و عشق را حقیقتی الهی می‌داند که افسانه نیست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با ظرافت‌های زبانی و معنایی آن ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۲۸۹

آن دل که توئی در وی غمخانه چرا باشد
چون گشت ستون مسند حنانه چرا باشد

غمخانه دلی باشد کان بیخبر است از تو
چون جای تو باشد دل غمخانه چرا باشد

بیگانه کسی باشد کو با تو نباشد یار
آنکس که تواش یاری بیگانه چرا باشد

دیوانه کسی بوده است کو عشق نفهمیده است
آنکس که بود عاشق دیوانه چرا باشد

فرزانه کسی باشد کو معرفتی دارد
آنکو نبود عارف فرزانه چرا باشد

دردانه بود سری کو در صدف سینه است
سنگی که بود بیجان دردانه چرا باشد

آن دل که بدید آنرو بو برد ز عشق هو
عشق دگر آنرا او کاشانه چرا باشد

آن جان که تواش جانان غیر از تو کرابیند
واندل که تواش دلبر بت‌خانه چرا باشد

نورت چو بدل تابد راهی بتو دل یابد
شمع رخ حوران را پروانه چرا باشد

زاهد چو کند جانان چون نیست تنش را جان
در کالبد بی‌جان جانانه چرا باشد

رو سوره یوسف خوان تا بشنوی از قرآن
حقست حدیث عشق افسانه چرا باشد

فیض است ز حق خرم هرگز نخورد او غم
چون یافت عمارت دل ویرانه چرا باشد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.