۳۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۶

خوشا آندل که ماوای تو باشد
بلند آن سر که در پای تو باشد

فروناید بملک هر دو عالم
هر آنسر را که سودای تو باشد

سرا پای دلم شیدای آنست
که شیدای سرا پای تو باشد

غبار دل بآب دیده شویم
کنم پاکیزه تا جای تو باشد

خوش آن شوریدهٔ شیدای بی‌دل
که مدهوش تماشای تو باشد

دلم با غیر تو کی گیرد آرام
مگر مستی که شیدای تو باشد

نمیخواهد دلم گل گشت صحرا
مگر گل گشت که شیدای تو باشد

خوشی در عالم امکان ندیدم
مگر در قاف عنقای تو باشد

ز هجرانت بجان آمد دل فیض
وصالش ده اگر رای تو باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.