هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به بیان احساسات عمیق و درد دل شاعر نسبت به معشوق می‌پردازد. شاعر از عشق، جدایی، و رازهای نهان سخن می‌گوید و از تأثیر زیبایی معشوق بر جان و دل خود می‌نالد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند تجلی و حسرت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۰۱

گر خون دل از دیده روان شد شده باشد
رازی که نهان بود عیان شد شده باشد

گر پرده بر افتاد ز عشاق بر افتد
ور حسن تو مشهور جهان شد شده باشد

دین و دل و عقلم همه شد در سر کارت
جان نیز اگر بر سر آن شد شده باشد

از حسرت آن لب گر از این دیدهٔ خونبار
یاقوت ترو لعل روان شد شده باشد

بر یاد رخت دیده غمدیدهٔ عشاق
بر هر مه و مهر ار نگران شد شده باشد

هر کو گل رخسار تو یکبار به‌بیند
گر جامه در آن نعره‌زنان شد شده باشد

چون رخش تجلی بجهانی بجهان تو
عقل از سر نظار گیان شد شده باشد

در دیدهٔ عشاق عیانی تو چو خورشید
رویت گر از اغیار نهان شد شده باشد

آئی چو بر فیض نماند آنرا روئی
تو شاد بمان او ز میان شد شده باشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.