هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان شاعری است که از فراق و درد هجران مینالد و آرزو میکند که تمام وجودش در راه عشق فدا شود. او از عشق به معشوق، رنجهای عاشقی، و تسلیم در برابر تقدیر سخن میگوید و با اشاره به داستانهای عاشقانهای مانند لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد، عمق احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است برای آنها جذاب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج هجران و فداکاری در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۳۰۰
خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد
سرتا بپای خویشم از یاد رفته باشد
ای دوست با من زار میکن هر آنچه خواهی
سهلست بر اسیری بیداد رفته باشد
گردر هوای وصلت صد خرمن وجودم
بر باد رفته باشد بر باد رفته باشد
وقت رحیل خواهم آن سو بود نگاهم
تا جان بنزد جانان دلشاد رفته باشد
گر بیستون صبرم هجران زپا درآورد
بادا بقای شیرین فرهاد رفته باشد
گردون بسی غمم ریخت برسر ولیک حاشا
از من بسوی گردون فریاد رفته باشد
در راه عشق باید پا را ثبات باشد
سر گودرین بیابان بر باد رفته باشد
در وادی محبت مجنون اسیر لیلیست
هر چند از دو عالم آزاد رفته باشد
شوخی بیک کرشمه صد مرغ دل کند صید
تا چشم برهم آید صیاد رفته باشد
ماهی بهر نکاهی بسمل کند سپاهی
تا دیده میگشایند جلاد رفته باشد
باکس بدی که کردی در خاطرت نگهدار
ور نیکی است بگذار از یاد رفته باشد
ای فیض در غم یار تن را خراب میدار
تا جان بنزد جانان آباد رفته باشد
سرتا بپای خویشم از یاد رفته باشد
ای دوست با من زار میکن هر آنچه خواهی
سهلست بر اسیری بیداد رفته باشد
گردر هوای وصلت صد خرمن وجودم
بر باد رفته باشد بر باد رفته باشد
وقت رحیل خواهم آن سو بود نگاهم
تا جان بنزد جانان دلشاد رفته باشد
گر بیستون صبرم هجران زپا درآورد
بادا بقای شیرین فرهاد رفته باشد
گردون بسی غمم ریخت برسر ولیک حاشا
از من بسوی گردون فریاد رفته باشد
در راه عشق باید پا را ثبات باشد
سر گودرین بیابان بر باد رفته باشد
در وادی محبت مجنون اسیر لیلیست
هر چند از دو عالم آزاد رفته باشد
شوخی بیک کرشمه صد مرغ دل کند صید
تا چشم برهم آید صیاد رفته باشد
ماهی بهر نکاهی بسمل کند سپاهی
تا دیده میگشایند جلاد رفته باشد
باکس بدی که کردی در خاطرت نگهدار
ور نیکی است بگذار از یاد رفته باشد
ای فیض در غم یار تن را خراب میدار
تا جان بنزد جانان آباد رفته باشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.