هوش مصنوعی: این متن عاشقانه بیانگر تأثیر عمیق عشق بر روح و جان است. شاعر از گذر عشق از دل به جان و تبدیل درد به درمان می‌گوید. او از تأثیر سحرآمیز معشوق و حیرت و مستی ناشی از نگاه و زلف او سخن می‌گوید. همچنین، از بی‌قراری و پریشانی خاطر در فراق معشوق و بیهودگی عمر بدون وصال او یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۳

عشق از دل گذشت تا جان شد
جان هم از عشق تا که جانان شد

کارم از کار عشق سامان یافت
دردم از درد عشق درمان شد

ره بایمان خود نمی‌بردم
کفر زلف تو راه ایمان شد

هرکه چشم تو دید مست افتاد
و آنکه روی تو دید حیران شد

هر کجا بود خاطر جمعی
در غم زلف تو پریشان شد

از وصال تو فیض بهره نیافت
عمر او جمله صرف هجران شد

روز عمرش بغصه و غم رفت
شب او هم بآه و افغان شد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.