هوش مصنوعی:
این متن عرفانی از تجربههای روحانی و عشق الهی سخن میگوید. شاعر از گذر از خواهشهای دنیوی و رسیدن به حکمت و معرفت الهی میگوید. او از رهایی از تعلقات دنیا و پیوستن به حقیقت و عشق الهی سخن میراند و تأکید میکند که با یاد و نام دوست (خدا) میتوان از خود فانی شد و به وصال رسید. در پایان، شاعر افسوس میخورد که دیر به عشق بازی پرداخته و عمرش بیشتر در زیان گذشته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
غزل شمارهٔ ۳۱۴
شراب عشقم اندر کام جان شد
ز جانم چشمهٔ حکمت روان شد
ز ترک کام کام دل گرفتم
چو در دوزخ شدم دوزخ چنان شد
ز خواهش چون گذشتی در بهشتی
مکرر من چنین کردم چنان شد
چو دل دید آنجهان بیزار شد زین
ز حق آگه چو شد زان هم جهان شد
جهان شد زینجهان و از جهان دل
فراز هر مکان و لامکان شد
بخدمت از بزرگان میتوان ربود
بهمت از ملایک میتوان شد
بنام دوست از خود میتوان رفت
بیاد دوست بیخود میتوان شد
بفکر عشقبازی دیر افتاد
دریغا عمر فیض اکثر زیانشد
ز جانم چشمهٔ حکمت روان شد
ز ترک کام کام دل گرفتم
چو در دوزخ شدم دوزخ چنان شد
ز خواهش چون گذشتی در بهشتی
مکرر من چنین کردم چنان شد
چو دل دید آنجهان بیزار شد زین
ز حق آگه چو شد زان هم جهان شد
جهان شد زینجهان و از جهان دل
فراز هر مکان و لامکان شد
بخدمت از بزرگان میتوان ربود
بهمت از ملایک میتوان شد
بنام دوست از خود میتوان رفت
بیاد دوست بیخود میتوان شد
بفکر عشقبازی دیر افتاد
دریغا عمر فیض اکثر زیانشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.