هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر نسبت به او می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های معشوق، مانند خورشید رویش، شمع مویش، و لعل لبش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی بهشت هم نمی‌تواند با آن برابری کند. همچنین، شاعر از اسارت دل در دام عشق و امید به وصال معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۲

در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند
گرد سر شمع تو پریدن نگذارند

از بدر جبین تو هلالی ننمایند
گل گل شکفد زان رخ و چیدن نگذارند

صد بار نظر افکنم آن سوی و مکرر
از شرم و حیای تو رسیدن نگذارند

لعل تو مگر خمر بهشتست که کس را
زان باده درین نشاه چشیدن نگذارند

با آب حیات است که جز خضر خط تو
کس را بحوالیش چریدن نگذارند

تا تیغ زدی جان طلبی قاعدهٔ کیست
بسمل شدگانرا بطپیدن نگذارند

در دام تو افتاد دل فیض و مر او را
زین سلسله تا حشر رهیدن نگذارند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.